Wednesday, March 31, 2010

یه خانومی تو کتابخونه ی وزارت خارجه اومد باهام دوست شد
اسمش الهام هست و داره برای امتحان دکتری می خونه
فوق خصوصی داره و رتبه ی کانونش شده 24
دوست خیلی خوبیه، باهاش بهم خوش می گذره
خوب درس می خونیم و سوالایی که پیش می آد رو ازش می پرسم
کاش دانشگاه شروع نشه
آقا من مرد درس و مدرسه نیستم
ولم کنید
جون ننه تون
من همه ی عمرم خودم درس خوندم این دفعه هم خواهشا بکشید بیرون از ما
این روزا دارم درس می خونم
نه چون بهشون امیدوارم بلکه چون کار دیگه ای ندارم
راست بری
چپ بری
زندگی همش کشکه
حالا هی بدو

Sunday, March 28, 2010

:*

یه آدم خوب
یه پیشنهاد خوب داد
و همه ی مشکلات و نگرانی ها رو حل کرد
یه تولد جدید
یه شروع پاک و تازه از اول
امیدوارم که جواب بده و فرصت خوبی باشه براش واز اون استفاده کنه
خودت و تواناییات رو نشون بده
لطفا
لطفا
لطفا
الان بیشتر از هر وقت دیگه ای بهت امیدوارم
نا امیدم نکن

Saturday, March 27, 2010

در و باز نکن

در و باز نکن
نمی خوام ببینی چه شکلی ام
بدونه تو
برای اولین بار زنجان را سبز دیدم
بهترین مسافرت این مدت بود و بهم خوش گذشت
خیلی لازم بود
سر حال شدم و حسابی گشتیم و خوردیم و خندیدیم و فراموش کردیم
-
بزرگ شدن رو دوست دارم
پرسه های بیخیالی، نیمکت های خماری
هیشکی مثه من نازتو نخواهد کشید و اندازه ی من لذت نخواهد برد ازین کار
-
کاش حرفی و دلیلی واسه گفتن و دیدن داشتیم تا بار دیگه کنارت می نشستم و می دیدمت و می بوسیدمت و می بوییدمت و غرق می شدم

Tuesday, March 23, 2010

عاشق عیدی گرفتنم و امسال ظاهرا وضع به کام ماست
احتمالا چون سال پیش هیچ جا نرفتم، امسال دارن تحویلم می گیرند
البته سالی که از سوییس برگشته بودم چک پول بهم می دادن ولی امسال همه اش زیر 50 بوده فعلا
ولی اوضاع داغه
همشونم واسم دعا می کنن که وکیل شم و کارم بگیره و حق الوکاله های بالای 60 میلیونی بگیرم
احتمالا نگران این هستند که مایه داری و تریپ خانواده ادامه داشته باشه
بالاخره ما با دعای همین فک و فامیلمونه که میزون موندیم و سر حالیم-
یا حق

Monday, March 22, 2010

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

باید دور خود آدمایی رو داشت که حرف رو بفهمند و متوجه باشند که هر کلمه به چه معناست و چه باری دارد. آدم هایی که فرهنگ دارند و بلد هستند یک مکالمه ی سالم داشته باشند و منظور خودشان را برسانند بدون اینکه توهین کنند، کسی که به استفاده ی به جا و مناسب از کلمات نگوید بازی با کلمات و توهین به شعور انسان. کسایی باشند که وقتی باهاشون صحبت می کنید جوری نگاهتان نکنند انگار که فارسی زبان نیستند و صدایت رو نمی شنوند و تو هم احساس نکنی که داری با بند کفش هایت صحبت می کنی، کسی که وقتی ازشون عذر خواهی می کنی و نگرانیت رو بابت اتفاقی که افتاده نشان می دهی و ازشون می خواهی که درک کنند که اینها تقصیر تو نبوده و به تو هم همانقدر ضربه خورده بدون اینکه خوب فکر کنند و صادق باشند بر نگردند بگویند که ناراحت نیستند و برایشان مهم نیست و احتمال می دهند که تصمیم درست گرفته شده باشد و نگویند که قضیه اونقدرها هم حاد نبوده در حالی که بوده، باید کسی باشد که حد اقل خودش را بشناسد! کسی که فرق دوست و دشمن رو بداند! ترجیحا کسی باشد که برای هر اتفاق زندگیش دنبال یک مقصر نگردد و متوجه مشکلات به وجود آمده بشود و قدرت سازگاری با شرایط جدید را داشته باشد! در هر اتفاقی درسی برای آموختن هست! هر آدمی هر چه قدر عزیز می تواند بابت یک کلمه و تنها یک کلمه مثل اشک از چشم آدم بیفتد و فراموش بشود! نه تنها واست مثل بقیه بشه بلکه ارزش اش از بقیه آدم ها هم برات کمتر بشه! کسی که با سانسور حرف ها و بیرون آوردن تنها جملات مورد نظر خودش سناریو را تغییر ندهد هم تجویز می شود! به امید روز های بهتر!
ما تقریبا همه ی سفره ی هفت سینمون رو خوردیم جز سبزه ها که واسه 13 به در "مجبوریم" نگهشون داریم
Don't lie or rely to friends
ازینکه چیزایی که یهو به ذهنم می رسه واقعا "میشه" متعجبم
-
سه تایی رفتیم پارک ملت و تا وقتی که برسیم اونجا اصلا یادم نبود که ممکنه اونجاها باشه و وقتی قدم می زدیم توش فقط خدا خدا می کردم که نباشه
در هر صورت کلی گشتیم و بعد از 3 ساعت که خواستیم به طرف ماشین بریم کنار پارک دیدمش که داشت می رفت پایین و همون تی شرت صورتی و ژاکت مشکیشو پوشیده بود
خوشال شدم که ما رو کنارش ندید و کسی هم متوجه وجودش نشد
باس پارک پلکیدنم رو عوض کنم
-
تعطیلات خوبی از آب در اومدن برخلاف تصوری که داشتم
برای اولین بار امروز صدای طاووس رو شنیدم و برام خیلی جذاب و عجیب بود
یه چیزایی شبیه میو میو گربه بود ولی جیغ تر
طاووس واقعا زیباست مخصوصا وقتی دمش رو باز می کنه و واسه جلب توجه می لرزونه

Thursday, March 18, 2010

امروز یه تجربه ی جدید داشتم
جالب بود

There are times that I actually feel like a modern civil person

1. In the shower

2. When I’m on BRT

3. When I’m setting my alarm clock

4. When I forgive someone

هوا انقدر گرم شده که دلم می خواد بیرون رفتنی یه پیرهن از جنس آب خنک بپوشم
چهار شنبه سوری چین 10-20 میلیون تومان کاسب شد

Friday, March 12, 2010

یه تعطیلات عید بی مزه و چهارشنبه سوری با آدم هایی مسخره تر از خودم
من باید طراح لباس بشم
مانتوم عالی از آب درومده
خدایااااا
بابت آفریدن ماست میوه ای ازت ممنونم

Sunday, March 07, 2010

فردا میرم دو تا دندون عقلم رو می کشم
هر چی کشیدم تو زندگی از این عقلم کشیدم
که لعنت خدا بر او باد

Saturday, March 06, 2010

میخوام حقوق مقوق و ول کنم و بزنم تو کار مزون و مد و زدن یه مارک لباس
مدل ماشین رابطه ی مستقیم داره با موزیکی که ازش پخش میشه
~
اگه صدای بلند بیس می شنوید مطمئن باشید که الان یه پراید سفید از کنارتون رد می شه
وقتی یه ماشین ازکنارت رد شد که اصلا متوجه اش نشدی و هیچ صدایی نشنیدی بدون یه بی ام دبلیو بوده

Thursday, March 04, 2010

دیروز 12/12/88 واسه ما بود و 3/3/2010 واسه اونا
حیف شد که این 12/12 و 3/3 ایی رو که افتادن رو هم رو نتونستم با کسی جشن بگیرم
زنده باد چهارشنبه ها

Tuesday, March 02, 2010

:(

ایران با شتاب در اعماق سیاهی

There will come a time when you believe everything is finished. That will be the beginning.

- Louis L'Amour